شعر طنز
يکشنبه 19 شهريور 1396
23:13
[ ]
در زخم زبان ، فوق تخصص دارد
يكريز ، كنايه بر سرت مي بارد
او جز خود احمقش ، كسي ديگر را
يك آدم ساده هم نمي پندارد
***********************************
در زخم زبان ، فوق تخصص دارد
يكريز ، كنايه بر سرت مي بارد
او جز خود احمقش ، كسي ديگر را
يك آدم ساده هم نمي پندارد
***********************************
انگار كه از دماغ فيل افتاده است
يا از شكم كروكوديل افتاده است
اما ورم قوزك پايش گويد
از روي درخت نارگيل افتاده است...
***********************************
او از همه شكوه و شكايت دارد
از دست خودش فقط رضايت دارد
در گوشه خانه مي نشيند تنها
چون جغد به تك نشيني عادت دارد
***********************************
ساعتي از ته دل مي ناليد
كه بسي زنگ زدم در عالم
خواب سنگين چه فراوان ديدم
اهل بيدار شدن اما كم
يكريز ، كنايه بر سرت مي بارد
او جز خود احمقش ، كسي ديگر را
يك آدم ساده هم نمي پندارد
***********************************
انگار كه از دماغ فيل افتاده است
يا از شكم كروكوديل افتاده است
اما ورم قوزك پايش گويد
از روي درخت نارگيل افتاده است...
***********************************
او از همه شكوه و شكايت دارد
از دست خودش فقط رضايت دارد
در گوشه خانه مي نشيند تنها
چون جغد به تك نشيني عادت دارد
***********************************
ساعتي از ته دل مي ناليد
كه بسي زنگ زدم در عالم
خواب سنگين چه فراوان ديدم
اهل بيدار شدن اما كم
[ بازدید : 155 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]